سبکهای نمایش (رومانتیسم)
این جنبش در اواخر سده ی هجدهم شکل گرفت، هموازه تأکید داشت که احساسات و تجارب ذهنی شخصی، واقعی تر و مهم تر از چیزهای منطقی و عقلانی است. رومانتیسم در واقع گریز از قاعده های کلاسیسم است. رومانتیکها طبیعت را نه آن گونه که هست، بلکه آن طور که آرزو می کردند، به صف در می آوردند. اولین نمود رومانتیسم در نمایش به جنبش “شورش و کوشش” در آلمان مربوط می شود که با نمایشنامه های اولیه ی شیلر و گوته شکل گرفت. سپس این سبک در انگلستان با نمایشنامه های کیتس ،شلی و لرد بایرون تداوم یافت. البته بسیاری بر این عقیده اند که عمر این جنبش هنوز به سر نیامده و هنوز آثار زیادی را می توان سراغ گرفت که متأثر از این سبک هستند.
سبکهای نمایش (سمبولیسم)
اولین انحراف از رئالیسم محسوب می شود. ایبسن که خود از نمایشنامه نویس های رئالیست بود، به تدریج در آخرین آثار خود به سمت سمبولیسم یا نمادگرایی گرایش پیدا کرد. هنرمندان سمبولیست معتقد بودند که تئاتر رئالیستی ماوراءالطبیعه را در نظر نگرفته و لذا نگرشی یک بعدی از انسان ارائه می دهد. در نظر آنان واقعیت عینی خارجی چیز بی اهمیتی بود و واقعیت حقیقی تر و نابتر در چیزهای درونی، ذهنی و مرموز نهفته بود. ولی چنین واقعیتی را نمی توان مستقیما از راه گفتگو، عمل و صحنه پردازی ارائه داد، بلکه باید با استفاده از نماد، استعاره و اسطوره به آن اشاره کرد. هدف آنها برانگیختن احساسات برای درک غیرمستقیم واقعیت بود. آنها معتقد بودند، هرچقدر نماد را کمتر بتوان با عبارات خاص تعریف کرد، موثرتر خواهد بود. این جنبش که در ربع آخر سده ی نوزدهم پدیدار شد، بیش از همه در آثار نمایشی موریس مترلینگ تجلی یافت. همچون نمایشنامه های “شاهدخت مادلن”،”مزاحم”، “کوران”،”اندرون خانه“.
سبکهای نمایش (رئالیسم)
هنرمندان رئالیست زندگی را آن چه که در واقعیت هست نمایش می دهند. ساختمان نمایشنامه های رئالیستی بر قوانین طبیعت و جامعه استوار است و پدیده های روانی انسان را در موقعیت محیطی و ویژگی های فردی می جستجو می کنند. هنرمند رئالیست اجتماع را چون موجودی زنده و پویا می نگرد و انسان را نیز نه از جنبه ی زیست شناسانه بلکه انسان تاریخی و اجتماعی بررسی می کند و به جستجوی آن چیزهایی است که زیر لایه های زندگی پنهان هستند. از هنریک ایبسن به عنوان پیشرو و نمایشنامه نویسان رئالیست نام می برند. از دیگر نمایشنامه نویسان می توان به ماکسیم گورکی،آنتوان چخوف،تنسی ویلیامز، و آرتور میلر اشاره کرد.