آخرین نوار کراپ
نمایشنامه «آخرین نوار کراپ» به صورت یک تکگویی است. این نمایشنامه داستان شخصی را به تصویر میکشد که خاطراتش را از طریق گوش دادن نوارهایی که خودش ضبط کرده مرور میکند. او معتاد به خوردن موز است که گاهی روی پوست موزها زمین میخورد.
کراپ پیرمردی سالخورده که گوشهای سنگین وچشمان کم سو دارد اخرین سخنان خود را به صورت نواری ضبط شده بیان میکند. وی در تمام عمر، برداشتهایش در بارهٔ زندگیش را در نوار ضبط کردهاست و اکنون در آپارتمان خود که اثاثی زیادی ندارد، به نوارهای قدیمی خود گوش میدهد ونوارهایی جدید ضبط میکند.
کراپ پیر در این سن نیز پس از گوش دادن به نوارهای خود سعی در پی گرفتن آرزوهایش است. در پایان نمایشنامه صدای ۳۰ سال پیش کراپ در نوار میگوید:بهترین سالهای عمرم فنا شدند...وهمین طور صدای نوار می اید تا نمایشنامه به پایان میرسد.
خرس
آنتون چخوف
کل نمایشنامه بر پایه دو شخصیت سمیرنوف و خانم پوپوف است. در نمایشنامه نوعی جدایی از واقعیت و تمایل بیش تر نزدیکی به کمدی فارس دیده می شود. مهم ترین وجه فارس بودن این نمایشنامه در این است که سمیرنوف متوجه می شود نفرت در بالاترین درجه خود می تواند به عشق تبدیل شود. سمیرنوف برای پس گرفتن پولی آمده است که پیش از مرگ شوهر خانم پوپوف به او قرض داده بود. خانم پوپوف همچنان در سوگ شوهر خود به سر می برد اما سمیرنوف می خواهد به هر شکل شده پول را از او پس بگیرد. او به شوهر خود قول داده بود که پول های قرض گرفته شده را پس دهد. مشاجرات آن ها باعث افزایش تنشی غیرضروری می شود. جنبه سرگرم کننده این نمایشنامه، سیر تغییر فارس گونه سمیرنوف از یک طلبکار بی رحم به یک انسان رنجور و ضعیف است.
نفوس مرده
براساس رمان نیکالای گوگول
بازنویسی برای تئاتر: میخاییل بولگارف
نمایشنامه نفوس مرده براساس رمان کمدی نوشته ی نیکلای گوگول بازنویسی شده است؛ نمایشنامه ایی کمدی در چهار پرده، به ماجرای مردی به نام چیچیکوف می پردازد که نقشه ای زیرکانه کشیده تا خیلی سریع ثروتمند شود. او در سراسر روسیه می چرخد و با قیمتی پایین، برده های تازه فوت کرده را از زمینداران می خرد. سپس از این برده ها به عنوان وثیقه استفاده می کند و به تدریج صاحب مال و اموالی می شود. داستان رمان نفوس مرده پر است از دیالوگ های جذاب و خنده دار چیچیکوف با زمیندارانی که هر کدام از دیگری، عجیب تر و حریص تر هستند.
خواب در فنجان خالی
نغمه ثمینی
نمایشنامهای است در هشت پرده. فرامرز و مهتاب زوجی میانسال و ناسازگار که تنها وارثان یک خانواده اشرافی قاجارند، بیصبرانه مرگ پیرزنی صد و بیست ساله ـ عمه پدربزرگشان و مالک خانه آبا و اجدادی ـ را انتظار میکشند. پیرزن ظاهراً مرده اما بعدتر معلوم میشود که بر اثر یک اتفاق نادر پزشکی پیرزن دوباره جان گرفته و از آن به بعد در هر پرده جوانتر از پرده پیش میشود و گذشته خویش را از طریق قرینهسازی موقعیت زوج امروزی و گذشتگان خانواده باز میگوید؛ تا آن جا که با همدستی مهتاب، از فرامرزی که هویتش مکرراً از روزنامهنگاری امروزی به جَدّ مشروطهخواه تغییر مییابد، انتقام بگیرد. در طول نمایش مرزهای زمان در هم شکسته میشود، اما در صحنه پایانی همه چیز دوباره به حالت اولیه باز میگردد. سه نقش اصلی نمایش آقا عمه، فرامرز و مهتاب هستند که بنابه ضرورت به لیلی ماه، فرامرز خان و ماهرخ تبدیل میشوند.
کمدی سیاه
پیتر شفر
نمایشنامه ایی رئال با 8 پرسوناژ، مه در مورد مجسمهسازی به اسم «برندسلی» است. او به همراه نامزدش «کارول ملکت» منتظر یک خریدار آثار هنری به اسم «جورج بمبرگ» است. در همان شب قرار است با پدرِ نامزدش آشنا شود و به طور اتفاقی معشوقهیِ سابقش «کلی» نیز میخواهد به دیدنش بیاید. ماجرا وقتی آشفتهتر میشود که برق خانه قطع میشود. نمایش 8 شخصیت دارد که هر کدام مربوط به یک طبقه اجتماعی است؛ بنابراین ویژگیهایی خاص خودشان را دارند.