نفوس مرده
براساس رمان نیکالای گوگول
بازنویسی برای تئاتر: میخاییل بولگارف
نمایشنامه نفوس مرده براساس رمان کمدی نوشته ی نیکلای گوگول بازنویسی شده است؛ نمایشنامه ایی کمدی در چهار پرده، به ماجرای مردی به نام چیچیکوف می پردازد که نقشه ای زیرکانه کشیده تا خیلی سریع ثروتمند شود. او در سراسر روسیه می چرخد و با قیمتی پایین، برده های تازه فوت کرده را از زمینداران می خرد. سپس از این برده ها به عنوان وثیقه استفاده می کند و به تدریج صاحب مال و اموالی می شود. داستان رمان نفوس مرده پر است از دیالوگ های جذاب و خنده دار چیچیکوف با زمیندارانی که هر کدام از دیگری، عجیب تر و حریص تر هستند.
نمایش در ایران (کچلک بازی)
این نمایش قدمت بسیار دارد و ما را به یاد «قهرمانان کچل» یونانی و رقص مخصوص او به نام "کورداکس" میاندازد. این نمایش را میتوان نیای کمدی امروزین دانست. کچلک بازی نمایش شاد ایرانی در دوره ی زندی بود. شخصیت های اصلی این نمایش، لوطیها و مسخرگان کچل بودند. مشهورترین نمونه ی کچلک بازی، نمایش حسن کچل است. او فردی فقیر بود که مرتب به خواستگاری دختر حاجی پولداری می رفت و هربار پس از درگیری های بسیار بازمی گشت. در کچلک بازی، کاسبکارهای پولدار و طماع هجو می شدند. از این نوع نمایش، متن مکتوبی در دست نیست.
نمایش در ایران (تَقلید/ مضحکه– بخش دوم)
تقلیدچی (مقلد) اصطلاحی بود که برای بازیگران تقلید بهکار میرفت. شلی یا شلیپوش عنوانی دیگر برای بازیگر تقلید است که در نقش شخصیتهای دست و پا چلفتی، بیعرضه و چلمن ایفای نقش میکرد، و حرکات و رفتارش مضحک و خندهآور بود. کریم شیرهای، کَل عنایت و اسماعیل بزاز از تقلیدچیهای دورۀ قاجار بودند. در دورۀ قاجار در کنار دستههای مطرب مردانه چند دستۀ مطرب زنانه هم وجود داشت که دستۀ آنها از چند صندوقکش، نوازنده، و رقاص زن تشکیل میشد. خالهرورو، خاله ستاره، عمو سبزیفروش، فاطمه خانم، مورچهداره، آبجی گلبهار، آبجی نسا، آی تو به باغ رفته بودی، بشکن بشکنه، مشتی صنم گفت، کیه کیه در میزنه، و هوو هوو دارم هوو نمونههایی از تقلیدهای زنانه است؛ و شالمانی گل، ملوک مولوی پری، و پری گلوبندکی از زنانی بودند که در دستههای تقلید زنانه شرکت میکردند.
نمایش در ایران (تَقلید/ مضحکه– بخش اول)
اصطلاحی کلی برای نمایشهای خندهآورِ غیرمذهبی. نمایشهای شادیآوری، که با عنوان مضحکه معروف شدند، از بازیهای معرکهگیرها، دلقکها، نوروزیخوانها، کوسهبرنشین و نمایشهای گروههای مطرب درباری و دورهگرد مجزا شدند. در دورۀ صفویه اولین گامها در شکلگیری مضحکه و تقلید ـ بهمنزلۀ نوعی نمایش کمدی ـ برداشته شد. جمشید ملکپور در جلد اول «ادبیات نمایشی در ایران» نوشته است: «در عصر صفویه دستههای مطرب مجلسی و خصوصاً دورهگرد برنامههایی اجرا میکردند که شامل چندین رقص و پیشپردۀ کوچک بود که نحوۀ اجرای آنها غالباً بهصورت سؤال و جوابهای رمانتیک و گاه مضحک و به آواز بود. قصههای این پیشپردهها که در واقع اولین منابع تغذیه برای تقلید بودند، بسیار ساده بود. عوامل کمیک نیز بهطور بکر در آنها وجود داشت.» و بهرام بیضایی نیز در «نمایش در ایران» نوشته است: «لوتیهای بازیگر تقلید معمولاً با تقلید لهجه و خصوصیات اهالی شهرها و دِهها دو سه نفر را از طبقههای مختلف نشان میدادند که بههم میرسیدند و پس از احوالپرسی کوتاهی اختلاف بینشان رخ میداد و حرفشان به دعوا و دعواشان به مسخرهکردن لهجه و خصوصیات یکدیگر میرسید. داستان با زدوخورد یا فرار و تعقیب تمام میشد.»
خواب در فنجان خالی
نغمه ثمینی
نمایشنامهای است در هشت پرده. فرامرز و مهتاب زوجی میانسال و ناسازگار که تنها وارثان یک خانواده اشرافی قاجارند، بیصبرانه مرگ پیرزنی صد و بیست ساله ـ عمه پدربزرگشان و مالک خانه آبا و اجدادی ـ را انتظار میکشند. پیرزن ظاهراً مرده اما بعدتر معلوم میشود که بر اثر یک اتفاق نادر پزشکی پیرزن دوباره جان گرفته و از آن به بعد در هر پرده جوانتر از پرده پیش میشود و گذشته خویش را از طریق قرینهسازی موقعیت زوج امروزی و گذشتگان خانواده باز میگوید؛ تا آن جا که با همدستی مهتاب، از فرامرزی که هویتش مکرراً از روزنامهنگاری امروزی به جَدّ مشروطهخواه تغییر مییابد، انتقام بگیرد. در طول نمایش مرزهای زمان در هم شکسته میشود، اما در صحنه پایانی همه چیز دوباره به حالت اولیه باز میگردد. سه نقش اصلی نمایش آقا عمه، فرامرز و مهتاب هستند که بنابه ضرورت به لیلی ماه، فرامرز خان و ماهرخ تبدیل میشوند.